به گزارش پایگاه خبری چالوس رسانه، پایگاه خبری تحلیلی بلاغ؛ از رسانههای داخلی تا شبکههای خارجی، حتی سلبریتیها و فعالان اینستاگرامی هم به این موضوع پرداختهاند و آن را پیگیری کردهاند.

بررسی شبکههای به اصطلاح ضد انقلاب دراین خصوص جالب توجه است. از همان لحظه که خبر مفقودی این دختر جوان منتشر میشود، این شبکهها با به دست آوردن نشانه صفحه شخصی وی و بررسی آن از جمله مجردبودن، کار در آرایشگاه و تصاویری از چهره بی حجاب وی، اقدام به بازنشر و پیگیری آن از طریق بازنشر تصاویر بی حجاب وی میکنند و تا آنجا که با بررسی میزان نگرشهای اجتماعی وی، با نسبت دادن الهه حسین نژاد به جنبشهای فمینستی سعی در سو گیری تقابلی و بهره برداری سیاسی از مفقود شدن وی و سپس با پیدا شدن قاتل و جسد آن مرحوم، این موضوع را شدت و حدت میبخشند.
در حالی که ماموران امنیتی و قضایی در حال بررسی ابعاد و پیدا کردن سرنخی از مفقودی این دختر بودند، این رسانهها با بهره گیری از چهرههایی که منتسب به جریان رسانهای ضد انقلاب بودند، سعی در روایت سازیها و غبارآلود کردن فضا داشتند از ادعای تجاوز تا ….
با اعلام دستگیری رانندهای که مظنون اصلی این ماجرا بود و اعتراف به قتل این دختر، تیتر خبرهای این جریان به سرعت با برجسته کردن تجاوز به این دختر، او را محصول قربانی مشکلات جنسی در جامعه عنوان کردند و مسیح علینژاد با محتواهای مرد ستیزانهاش آن قدر این آش را شور کرد که حتی برخی از نزدیکان این جریان هم به انتقاد از نوع نگاه افراطی وی پرداختند.
برجستهسازی ادعای تجاوز و ضریب دادن به این ادعا در گزارش نخست پزشکی قانونی و بازجویی نخستین مظنون به قتل رد شد و اعلام شد که مساله میبایست باید مورد بررسی دقیقتر قرار بگیرد، اما این رسانهها دست بردار نیستند و التهابآفرینی و سیاهنمایی جامعه، شگرد آنها برای ضریب بیشتر دادن و دیدهشدن برای انتقام جویی از دولت است ولو به التهابآفرینی و افزایش استرس در جامعه.
آنها که کسب و کارشان دیده شدن به هر قیمت و موجسواری بر سیاهنمایی و التهابآفرینی در جامعه است، با تمرکز بر هر معضل در جامعه همچون مگس بر روی زخمها مینشینند.
باید گفت هر پدیده شوم اجتماعی ماحصل انگارههای ذهنی و بازنمایی رفتارهای جمعی در جامعه است و باید موشکافانه به عوامل و ریشهها پرداخته و درمان شود.
برایشان فرقی ندارد که قاتل و مقتول هر دو قربانی جنگ شناختی ماحصل رسانه زدگی و بی هویتسازی اجتماعی هستند و در بازنماییها و سیانمایی روایتها دنبال قربانیان جدید هستند.
با پیدا کردن تصویری از یک عکس سلفی با یک مداح نه چندان مشهور در میان انبوه تصاویر شخصی فرد مظنون به قتل، او را حامی جمهوری اسلامی معرفی و با قرار دادن تصویر بیحجاب مقتول او را قربانی حکومت معرفی کنند.
با بررسی دقیقتر صفحه شخصی منتسب به بهمن فرزانه از تصاویری در کنار مشروبات الکلی تا دیدگاههای حمایت از پان ترکیزم و … نشان از شخصیت متزلزل و آشفته این فرد بویژه فروپاشی و مهاجرت به تهران و زندگی در قهوه خانهها و شب خوابی در ماشین برادرش دارد.
اگر دقیقتر به این پدیده اجتماعی بنگریم، میبینیم که از اینترنشنال، من و تو تا چهرههای اینستاگرامی خارج نشین که با نقش بازی در جلوی دوربین گوشی، خود را حامی و دلسوز مردم معرفی می کنند و تا ضریب خوردن پیامهای آن در شبکههای اجتماعی همه و همه دال بر یک نکته مهم است.
نکتهای که با حساس کردن جامعه، در میان اخبار در این چند روز اسامی دختران جدیدی بر سر زبان میافتد که گویا مفقود شدهاند اما مدتی بعد پیدا شدن آنها اعلام میشود و شاید برای برخی دخترکان سرگرمی شود تا چند روزی با پنهان کردن خود، موجی رسانهای آفریده شود و سر زبانها بیافتند تا شاید صفحه شخصی شان در فضای مجازی دنبال کننده بیشتری پیدا کند.
اما هدف طراحان و جریانهای هدایتگر پشت پرده یک چیز است و آن گرم نگه داشتن تنور تا این زخمها بهبود پیدا نکند و هر بار بر روی این زخم باز شده همچون مگسانی بنشینند و زخمها عمیقترو عمیقتر شود.
کارزاری از نبرد و تقابلی در حوزه شناختی که اندیشه، فکر و خرد ما را نشانه گرفتهاند تا در قالب رسانه تیرهای زهرآگین هدفمند ذهن مردم را هدف بگیرند و هر روز قربانیان جدیدی بجا بگذارند تا در موج سازیهای بعدی خود همراهان جدید را داشته باشند. مساله ای که در میانه حوادث ۱۴۰۱ کاملا مشهود بود.
انتهای خبر/