به گزارش پایگاه خبری چالوس رسانه به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «بلاغ» امروز عصای سفید، تنها یک ابزار نیست، نماد استقلال، توانمندی و یادآور حق حضور پررنگ نابینایان در جامعه است. بهمناسبت این روز، به سراغ حاج «یدالله شهسواری»، جانباز نابینای دفاع مقدس از شهرستان هزار سنگر آمل رفتیم که دنیای تاریک خود را با نور ایمان و ارادهای پولادین روشن کرده است. او که در عملیات کربلای ۵ بینایی خود را از دست داد، اکنون چهل سال است که در جبهه دیگری میجنگد: جبهه زندگی برای اثبات تواناییهای نابینایان.

بلاغ: از همان روزی شروع کنیم که دنیایتان برای همیشه تغییر کرد؛ از عملیات کربلای ۵ در شلمچه.
شهسواری: (با آرامش و لبخندی معنوی) آن شب، در آتش و خون، گویی به ملکوت نزدیک شده بودیم. نمازی که در همان خط مقدم، میان خمپارهباران دشمن خواندیم، حال و هوای دیگری داشت. من در آن شعلهها، نوری از جنس دیگری دیدم؛ نور ایمان به راهی که انتخاب کرده بودیم. اصابت ترکش، برای دقایقی مرا به میان شهدا برد. وقتی به هوش آمدم، دیگر دنیا تاریک بود، اما قلبم روشن تر از همیشه بود. اگر هزار بار دیگر هم انتخاب کنم، باز همین راه را برمیگزینم.
بلاغ: پذیرش این شرایط جدید، پس از آن همه رشادت، حتماً بسیار سخت بود. بزرگترین چالش آن روزهای اول چه بود؟
شهسواری: مشکل اصلی نادیده گرفته شدن بود، نه ندیدن. بسیاری فکر میکردند نابینا بودن به معنای پایان زندگی است اما جنگ من برای یادگیری خط بریل، جهتیابی و انجام سادهترین کارهای روزمره، گاهی از برخی صحنههای جنگ هم سختتر بود. این، جبهه جدید من بود؛ جبههای برای اثبات این جمله که «من میتوانم».
با توکل بر خدا، توسل به اهلبیت (ع)، یادآوری خاطرات معنوی جبهه و حمایت همرزمان، آرامآرام توانستم با شرایطم کنار بیایم. به ورزش روی آوردم و دو و میدانی را دنبال کردم. در نهایت، با انگیزهای قوی به ادامه تحصیل پرداختم و در رشته ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی تا مقطع کارشناسی ارشد پیش رفتم.
بلاغ: فکر میکنید این نبرد به پیروزی رسیده است؟ جامعه ما چقدر برای حضور پررنگ شما آماده است؟
شهسواری: متأسفانه هنوز راه درازی در پیش داریم. پیادهروهای ناهموار، پلهای بدون راهنمای مناسب و وسایل نقلیه عمومی، سدهای بزرگی هستند. عصای سفید من گاهی روی این ناهمواریها میشکند، اما ارادهام هرگز. مشکل بزرگ دیگر، اشتغال است. بسیاری از دوستان نابینای من، افراد باسواد و توانمندی هستند که فرصت اثبات خود را پیدا نمیکنند. ما به یک «باور اجتماعی» قویتر نیاز داریم.

بلاغ: با وجود این همه چالش، منبع این امید و انرژی مثبت شما چیست؟
شهسواری: نسل جوان! دلسوز و پرسشگر است. میخواهند بدانند و کمک کنند. از سوی دیگر، فناوری مانند یک معجزه است. تلفنهای هوشمند با نرمافزارهای گویا، پنجرهای به روی دنیای بیکران اطلاعات برای ما گشودهاند. اما ریشه اصلی امید من، همان ایمان و خاطراتی است که از همرزمان شهیدم به یادگار دارم. آنها به من آموختند که هر سختی، پلی به سوی پیروزی است.
بلاغ: در پایان، به عنوان یک پیشکسوت که هم جنگ را دیده و هم جنگندگی در زندگی را تجربه کردهاید، پیام شما به جامعه و همنوعان نابینایتان چیست؟
شهسواری: به هموطنان بینا میگویم: «دیده شوید» وقتی عصای سفید ما را دیدید، مکث کنید، راه را باز کنید و اگر کمکی نیاز بود، با احترام پیشنهاد دهید. ما ناتوان نیستیم، فقط گاهی دستیاری شما را نیاز داریم.
و به برادران و خواهران نابینایم میگویم: عصای سفیدتان را با سرفرازی بلند کنید، این عصا، پرچم استقلال شماست. نابینایی پایان زندگی نیست، آغاز زندگی به شیوهای دیگر است. از خانه بیرون بزنید، درس بخوانید، ورزش کنید و در اجتماع حاضر شوید. به همه ثابت کنید که تاریکی تنها یک کلمه است و شما خود، منبع نور هستید. هرگز تسلیم نشوید. علم بیاموزید و ریشههای ایمانتان را با مطالعه مستحکم کنید. بدانید که شما هم میتوانید سازندگان فردای این کشور باشید.
گفتگو با یدالله شهسواری، روایتی است از تداوم ایستادگی. او که روزی در خط مقدم جبهه با لودر برای همرزمانش راه باز میکرد، امروز با عصای سفیدش در حال بازکردن راهی نمادین برای تمامی نابینایان است.
روز جهانی عصای سفید، فرصتی است برای نگاهی دوباره به مسئولیتهای خود؛ برای ساختن شهری که در آن، عصای سفید نه نماد محدودیت، که پرچمی برای استقلال، و نه نشانه درماندگی، که عَلَم توانمندی باشد.
گفتگو: مجید ناییجی
انتهای خبر/