به گزارش پایگاه خبری چالوس رسانه به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «بلاغ» در خانههایی که زمانی پر از صدا و گفتگو بود، امروز هرکس در اتاقی نشسته و در جهانی شخصی و دیجیتال غرق است. شبکههای اجتماعی، تلفنهای همراه و رسانهها، ارتباط را از شکل طبیعی خود خارج کردهاند. اعضای خانواده در کنار هم زندگی میکنند، اما کمتر با هم حرف میزنند.

زندگی مدرن، با همه پیشرفتهایش، آرامآرام ما را از هم دور کرد. انسان مدرن میخواست جهان را بشناسد و تسخیر کند، اما در این مسیر، از شناخت خودش بازماند. حالا در عصر پستمدرن، که معناها پراکنده و بیثبات شدهاند، حتی مفهوم «خانواده» هم دیگر همان تعریف سابق را ندارد. خانواده دیگر مرکز معنا و هویت نیست؛ مجموعهای است از افراد که هرکدام در شبکهای جداگانه زندگی میکنند.
این تغییر تنها در ظاهر روابط نیست، بلکه در عمق فرهنگ ما ریشه دوانده است. نسل امروز، درگیر جهانی از تصویرها و پیامهاست؛ جهانی که در آن فرصت تأمل، گفتگو و شنیدن کمرنگ شده است. در چنین فضایی، میراث فرهنگی و سنتهای زیستی گذشتگان، که زمانی مایه انس و پیوند بود، کمکم رنگ میبازد.
فرهنگ گذشته، آینهای از تجربه، صبر و معنا بود. آداب زندگی، داستانهای خانوادگی، شعرها و رفتارهای روزمره، همه حامل نوعی حکمت بودند که درون خانوادهها منتقل میشد. امروز اما بسیاری از آن نشانهها فراموش شدهاند. نسل جوان کمتر میداند چرا بزرگترها دور سفره جمع میشدند، چرا سکوت پدر احترام بود، یا چرا مادربزرگ قصهها را تکرار میکرد. گویی ما گذشته را نه نقد، که فراموش کردهایم.
لزوم توجه به رژیم مصرف رسانهای
در این میان، یکی از عوامل اصلی این گسست، «مصرف بیقاعده رسانهها» است. تلفن همراه از وسیله ارتباط به مرکز زندگی بدل شد. صبح با آن بیدار میشویم و شب با آن به خواب میرویم. در چنین وضعی، دیگر فرصت اندیشیدن به «چگونه مصرف کردن» باقی نمیماند. اصطلاح «رژیم مصرف رسانهای» سالهاست در علوم ارتباطات مطرح است، اما در عمل، کمتر کسی به آن پایبند است.
ما به جای آنکه رسانه را ابزار آگاهی بدانیم، آن را به پناهگاه روزمرگی تبدیل کردهایم. کودکان با تبلت بزرگ میشوند، نوجوانان با تلفنهای هوشمند هویت میسازند و والدین در شبکههای اجتماعی دنبال معنای ازدسترفته زندگی میگردند. نتیجه، چیزی جز تنهایی در جمع نیست.
در چنین فضایی، گفتگو جای خود را به پیامک و استیکر داده است. سکوت خانهها دیگر از جنس خستگی یا احترام نیست؛ از جنس فراموشی است. وقتی نگاهها از صفحه گوشی جدا نمیشود، دیگر فرصتی برای درک چهره، لحن یا احساس دیگری باقی نمیماند.
با این حال، هنوز میتوان راهی برای بازگشت یافت. شاید بازگشت به گذشته به معنای تکرار آن نباشد، اما میتوان از آن الهام گرفت. خانواده برای بقا در جهان پستمدرن باید دوباره «بازتعریف» شود. نه به شکل ظاهری، بلکه در روح خود؛ در احیای گفتگو، در یاد گرفتن شنیدن، در تنظیم دوباره نسبت خود با رسانهها.
اگر خانواده قرار است همچنان واحد اصلی جامعه باقی بماند، باید از سکوت مدرن عبور کند. باید میان گذشته و اکنون پلی بسازد؛ پلی از گفتگو و فهم متقابل. بازگرداندن معنای رابطه، کار آسانی نیست، اما از همان نقطههای کوچک آغاز میشود؛ از خاموش کردن تلفن هنگام صرف شام، از گفتگوی کوتاه با پدر، از گوش دادن بیقید به مادربزرگ.
شاید نجات خانواده، نه در نظریههای بزرگ، بلکه در همین لحظههای ساده نهفته باشد. لحظههایی که در آن انسان دوباره با انسان روبهرو میشود، بیواسطه صفحه نمایش، بیفیلتر، و بیعجله.
سکوت مدرن را فقط با گفتگو میتوان شکست؛ گفتگویی که از دل مهربانی میجوشد، نه از الزام.
یادداشت: بهناز مقدس کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی