به گزارش پایگاه خبری چالوس رسانه به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «بلاغ» در پی تجاوزات رژیم صهیونیستی به محور مقاومت، جمهوری اسلامی ایران هدف حملات مستقیم و غیرمستقیم قرار گرفت. در این میان، ۱۲ روز مقاومت جانانه فرزندان غیور ایران، با تقدیم شهدای والامقامی چون شهید امیرحسین صالحی، سندی دیگر بر وفاداری ملت ایران به آرمانهای انقلاب و حمایت از مظلومان شد.

این جنگ ۱۲ روزه، نهفقط یک درگیری نظامی، که جلوهای از رویارویی «ایمان» و «استکبار» بود؛ و شهدای آن، گواهی زنده بر این حقیقت که هنوز هم جوانان این سرزمین، دل در گرو راه حسین(ع) دارند و مرزهای جغرافیا، مانعی بر سر راه غیرتشان نیست.
در ادامه، روایتی خواهید خواند از زبان پدر یکی از این شهدای والامقام، شهید امیرحسین صالحی؛ جوانی که از خاک آمل برخاست و در آسمان مقاومت جاودانه شد.
محمدعلی صالحی خود را «کارگری ساده اما سربلند» معرفی میکند. اصالتاً اهل فریدونکنار است اما سالهاست در شهر آمل زندگی میکند و اکنون ساکن روستای رشکلای این شهرستان است.
وی میگوید: زندگیمان ساده است، مستأجر هستم و کارگر اما حالا سرمایهای بزرگ در آسمان دارم؛ تنها پسرم، امیرحسین، که در راه اسلام و میهن شهید شد.
آرامش، لبخند، نجابت
پدر شهید صالحی زمانیکه خصوصیات فرزندش را پرسیدیم، مکثی میکند، لبخندی تلخ بر لب میآورد و پاسخ میدهد: امیرحسین تجسم آرامش بود. لبخند همیشه همراهش بود. نه صدایش را بلند میکرد، نه اخمی بر چهره داشت. حتی یک بار هم کلامی آزاردهنده از او نشنیدیم. همیشه با احترام با همه برخورد میکرد؛ از کوچکترین آشنا تا همسایه و غریبه.
صالحی از نجابت و حیای کمنظیر پسرش چنین روایت میکند: در تمام این سالها حتی یک بار نگفت «بابا من فلان چیز را میخواهم» لباس، موبایل، هر چه بود، ما برایش تهیه میکردیم. خودش هیچوقت درخواست نمیکرد؛ میدانست زندگی سخت است.
نامی که مسیر را نشان داد
وی با نگاهی به گذشته، میگوید: مادر شهید نام «امیرحسین» را برای فرزندمان انتخاب کرد؛ من گفتم امیرعلی، اما مادرش گفت امیرحسین؛ شاید همان موقع مسیرش را شناخت «امیرِ حسین بودن» سرنوشتی آسمانی برایش رقم زد.
پدر شهید با اشاره به اینکه شهید امیرحسین صالحی، فارغالتحصیل مهندسی نفت از دانشگاه خلیج فارس بوشهر بود، گفت: رشتهاش سخت بود، اما با جدیت تمامش کرد. مدرک لیسانس گرفت و آماده خدمت به کشور شد. در تیم فوتبال استعدادهای درخشان آمل نیز بازی میکرد. عضو فعال بسیج دانشجویی و در دورههای طرح ولایت در قم شرکت کرد.
صالحی با حسرت و غرور ادامه میدهد: از پانزده سالگی در دلش شعله دفاع از حرم بود و آرزویش همان بود که به آن رسید؛ شهادت در راه خدا. چهار روز قبل از شهادتش دیداری داشتیم؛ گفتم «پسرم، جنگ است، بیا خانه، لبخند زد و گفت «بابا، اگر من برگردم، پس اینجا را چه کسی نگه دارد»
روزی که آسمان امیرحسین را برد
وی لحظه دریافت خبر شهادت را چنین توصیف میکند که موبایلش خاموش بود، دلم لرزید. رفتم تهران با چند نفر از دوستان. روزها پیگیری کردیم. بیمارستانها، پزشکی قانونی، بیخبری تا اینکه در آلبوم شهدای تازه تفحصشده، چهرهاش را دیدم و قلبم ایستاد.»
پدر شهید در پایان با صدایی محکم و چشمانی پر از امید گفت: از مردم و مسئولان خواهش میکنم راه شهدا را ادامه دهند. گوشبهفرمان رهبری باشیم، سدی مقابل دشمنان اسلام، بهویژه آمریکا و اسرائیل.
و حالا، در نبود امیرحسین، خانه آرام اما دلتنگ است. پدری مانده با قاب عکسی از فرزند و دلی که هر صبح، به آسمان سلام میدهد اما این دلتنگی، آمیخته با غروری است بزرگ؛ غرور داشتن فرزندی که نه فقط زیستنی پاک، که رفتنی آسمانی داشت.