پاسخ کارگزارانی به جهانگیری؛ موجب تورم و رانت شُدید
در حالی که معاون اول رئیسجمهور میگوید: سیاست ارزی دولت موفق بود، ارگان حزب کارگزاران تاکید کرد، این سیاست موجب تورم کالاهای اساسی، فساد و رانت شده است.
روزنامه سازندگی در گزارشی نوشت: از فروردین 97 که جهانگیری نرخ دلار را 4200 تومان اعلام کرد، اقتصاددانان هشدار دادند که ارز 4200 تومانی فسادزا و رانتزاست و کمکی به اقتصاد و مردم نمیکند. اما دلار 4200 تومانی دیگر رفته بود و بازنگشت. طی این سالها گزارشهایی هم از فساد ارز 4200 تومانی یا همان ارز ترجیحی منتشر شد. هرچند وقت یکبار هم بانک مرکزی اسامی افراد و شرکتهایی را که ارز 4200 تومانی گرفته بودند منتشر کرد. اما حالا با تمام این صحبتها و گزارشهای چندساله، معاون اول رئیسجمهوری معتقد است ارز 4200 تومانی موفق بوده است.
او اخیرا در جلسه کارگروه تنظیم بازار در وزارت صمت اعلام کرد که سیاستهای دولت در تعیین ارز با نرخ ترجیحی 4200 تومانی برای تامین کالاهای اساسی در مجموع موفق بود. یکی از سیاستهای دولت تعیین ارز با نرخ ترجیحی 4200 تومانی برای تامین کالاهای اساسی بود تا اقلام و کالاهای مورد نیاز مردم با قیمت مناسب در اختیار آنها قرار گیرد. این سیاست در مجموع موفق بود؛ البته هر سیاستی ممکن است با حواشی یا سوءاستفادههایی همراه باشد.
روزنامه سازندگی میافزاید: به گفته کارشناسان، انحراف منابع ارزی تخصیصی و استفاده از پایه پولی جهت تامین منابع مالی این بخش، از جمله مهمترین دلایلی بود که زمینه افزایش قیمت کالاهای اساسی، تورم، فساد و رانت را فراهم کرده است. موضوعی که عادل آذر، رئیس سابق دیوان محاسبات را فروردین 1397 به مجلس شورای اسلامی کشاند و او گفت: «مجموع ارزی که در سال 97 به صرافیها و واردکنندگان کالاهای اساسی و غیراساسی داده شده 31 میلیارد دلار بوده است که از این رقم، حدود 4/8 میلیارد دلار مابهازای واردات کالا نداشته است.»
یادآور میشود اسحاق جهانگیری در گذشته از اعضای کارگزاران بوده و روابط نزدیکی با سران این حزب دارد و حتی گفته میشود او ممکن است نامزد مورد حمایت این حزب در انتخابات باشد.
شرط گذاشتن حق تهران است ایران، دیگر فریب غرب را نمیخورد
یک پایگاه خبری انگلیسی در ارزیابی علت شرطگذاشتن ایران برای آمریکا در موضوع بازگشت به برجام نوشت ایران دیگر فریب آمریکا و غرب را نمیخورد.
«میدل ایست آی» که توسط دیوید وست از همکاران سابق روزنامه گاردین مدیریت میشود، در تحلیلی مینویسد: تلاشها برای منع گسترش تسلیحات اتمی در خاورمیانه باید معطوف به آن دسته از دولتها باشد که توافق NPT را امضا نکردهاند و قویاً از نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی به دور هستند. رژیم اسرائیل هیچگاه توافق مذکور را امضا نکرده و سالهاست که به طور غیررسمی و مخفیانه یک برنامه هدفمند تسلیحات اتمی را در دستور کار خود دارد. درست بر همین اساس است که همچین رژیمی باید قویاً هدف اقدامات نظارتی قرار گیرد. با این حال، با توجه به برخی دلایل تاریخی و همچنین رویکرد متعصبانه دولت آمریکا در قبال اسرائیل حتی طرح گزاره نظارت بر برنامه اتمی غیر صلحآمیز رژیم اسرائیل نیز به یک تابو تبدیل شده است. در این شرایط عجیب است که عدم نظارت و سختگیری بر رژیم اسرائیل و اقدامات مخرب هستهای آن، با تحمیل شدیدترین فشارها به تهران و انجام نظارتهای بیسابقه بر فعالیتهای هستهای آن جبران شده است.
برخی از ناظران و تحلیلگران غربی و منطقهای، این مسئله را نمودی از سیاست واقعگرایانه حاکم بر جهان میدانند با این حال، عده بسیاری نیز این مسئله را عمیقاً به مثابه استانداردهای دوگانه در نظر میگیرند. معادله هستهای ایران مخصوصاً پس از امضای توافق برجام میان تهران و قدرتهای جهانی در سال 2015، وارد فاز جدیدی شد. در شرایطی که ایران قویاً به متن و روح برجام متعهد بود و این مسئله توسط بازرسان آژانس نیز بارها به تأیید رسید، وعده لغو تحریمها علیه این کشور هیچگاه محقق نشد و حتی رئیسجمهور سابق آمریکا با خارج کردن کشورش از توافق، تحریمهای سنگینتری را نیز اجرایی کرد. اقدامات غرب علیه ایران در معادله برجام، عمیقاً به اعتماد ایران آسیب وارد کردهاند.
سه سال پس از خروج آمریکا از برجام، «جو بایدن» رئیسجمهور جدید آمریکا با حضور در قدرت، به کرات مدعی شده که میخواهد بار دیگر آمریکا را به برجام بازگرداند. دولت جدید آمریکا و همچنین اسرائیل در جدیدترین روایت خود از برجام بر این باورند که این توافق باید بار دیگر مورد مذاکره قرار گیرد و مسائل جدیدی نظیر توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران نیز در قالب آن گنجانده شود. این مسئله قویاً از سوی ایران رد شده و تهران تأکید کرده که برجام صرفاً در مورد مسئله هستهای ایران است و نباید دامنه آن به موضوعات دیگر کشیده شود.
جالب است بدانید آنهایی که مدام در آمریکا و اسرائیل، تهدید موشکی ایران را برجسته میکنند، همان حامیان اصلی سیاست دولت ترامپ علیه ایران موسوم به «فشار حداکثری» هستند. حامیان اصلی این مسئله، هیچگاه توضیح نمیدهند که چرا ایران با سرعت به سمت مدرنیزه کردن موشکهای خود رفته و تا این حد به یک قدرت موشکی در منطقه و حتی جهان تبدیل شده است. آنها نمیخواهند اعتراف کنند که طرح تهدیدات مختلف از سوی خود همانها علیه ایران، عملاً تهران را به این مسیر سوق داده تا امنیت ملی خود را در اولویت قرار دهد. البته که سکوت آمریکا و اروپا کاملاً قابل درک است. آنها فقط و فقط سعی دارند به هر طریق ممکن تهران را به سمت ضعف بکشانند. در مورد اتهام کشورهای غربی علیه ایران مبنی بر اینکه تهران رفتارهای بیثبات کنندهای در خاورمیانه دارد نیز باید گفت، مادر بخش زیادی از ناآرامیهای منطقه خاورمیانه، دولت آمریکا و اقدامات مخرب آن در این منطقه نظیر حمله به عراق و افغانستان است. از سویی، متحدان منطقهای آمریکا نیز در منطقه خاورمیانه، به نحو گستردهای اقدام به ترویج ناامنی و بیثباتی میکنند. درست بر همین اساس است که اساساً تهران ادعاها در این زمینه علیه خود را به مثابه دسیسه و توطئههای منطقهای و فرامنطقهای ارزیابی میکند و حاضر به تسلیم توانمندیهای خود نیست. این مسئله نیز از چشم ایران و بسیاری از طرفهای بینالمللی، به مثابه جلوههایی از رفتارهای دوگانه غرب در مواجهه با ایران ارزیابی میشود. در شرایطی که ایران قویاً به تعهدات برجامی خود وفادار بود، غرب به تعهدات خود عمل نکرد و حتی آمریکا تحریمهای گستردهای را علیه آن وضع کرد. ایران باز هم در مواجهه با این شرایط، خویشتنداری کرد و تا یک سال پس از بدعهدیهای آمریکا، بر تعهدات خود باقی ماند و اقدامی ورای آنها انجام نداد. جالب اینکه اکنون، ایرانیها میبینند که طرفهای غربی، ایرانیها و نه خودشان را عامل اصلی نقض توافق هستهای برجام معرفی میکنند اما آمریکا به عنوان کشوری که از برجام به صورت یکطرفه خارج شده، با کوچکترین اتهامی از سوی غرب روبهرو نیست و از یک مصونیت غیرقانونی در این رابطه برخوردار است.
ایران عمیقاً در معادله برجام، از سوءرفتار طرفهای غربی آسیب دیده است. از این رو، به هیچ عنوان شگفتانگیز نیست که شاهدیم برای انجام مجدد تعهدات در قالب توافق برجام، شروطی را تعیین میکند که در رأس همه آنها، لغو تحریمها قرار دارد. ایرانیها دیگر در معادله برجام فریب نخواهند خورد و در این زمینه، به تجربیات تاریخی خود رجوع میکنند. ایرانیها در برهه کنونی به خوبی میدانند که ادعاهای مکرر بایدن مبنی بر بازگرداندن آمریکا به برجام نیز با چالشهای فراوانی روبهرو هستند و عملاً شخص وی (بایدن) سعی خواهد کرد از این چالشها برای خود امتیاز بسازد. به طور خاص در این زمینه میتوان به مخالفتهای سیاستمداران و قانونگذاران آمریکایی با هرگونه بازگشت دولت آمریکا به توافق برجام اشاره کرد. چطور میشود که آمریکاییها مدام ایران را به عنوان تهدید منطقهای به جهان معرفی کردهاند، اما اکنون دولت بایدن، مسئله فروش تسلیحات به دولت عربستان را به دلیل نقشآفرینی مخرب آن در جنگ یمن، متوقف نکرده است؟ آیا این بدان معنا است که آمریکا و اروپا، سالها چشمان خود را به روی اقدامات متحدان خود بستهاند و عملاً به آنها اجازه دادهاند که هر آنچه میخواهند، با مصونیت انجام دهند. بیاعتمادی عمیق ایرانیها به آمریکا و اروپا که ریشه در رویهها و رفتارهای تاریخی کشورهای غربی دارد، عملاً ایران را در موضع به شدت احتیاطی در هرگونه تعامل با غرب قرار داده است.
تعامل بدون گرفتن تضمین از غرب سیاستی شکستخورده است
وزارت خارجه باید از آمریکا و اروپا درباره اجرای برجام تضمین بگیرد و حرکت بدون این کار، مسیری امتحان شده و شکستخورده است.
روزنامه وطن امروز در اینباره نوشت: تا زمانی که «ارائه تضمین» جایی در احیای ساختار حقوقی- اقتصادی برجام نداشته باشد، میتوانند در قالب «بازی با کلمات» و «ارائه تفاسیر عملیاتی چندگانه»، بازی را به سود خود هدایت کنند! دقیقا مانند اقدامی که سال 2016 میلادی در نخستین سال اجرایی شدن برجام صورت دادند.
در آن زمان، دولت باراک اوباما از طریق وزارت خارجه و وزارت خزانهداری آمریکا خطاب به شرکتها، مؤسسات بانکی، کمپانیها و شرکتهای بزرگ و متوسط تاکید کرد در عین تعلیق تحریمهای ایران، هیچگونه تضمینی درباره «ثبات توافق هستهای» به آنها نخواهد داد. همین مسئله سبب شد سرمایهگذاری شرکتها و مؤسسات خارجی در ایران به حداقلیترین میزان ممکن برسد. به عبارت بهتر، آمریکا و تروئیکای اروپا رسما زیر اصلیترین تعهد خود در برجام (تعلیق تحریمهای ایران) زدند و اهرم فشاری نیز علیه آنها در راستای پایبندی به این تعهدات وجود نداشت.
پس از خروج دونالد ترامپ از برجام، اعضای اتحادیه اروپایی در نشستی در بروکسل پایتخت بلژیک، بار دیگر «متعهد» شدند منافع اقتصادی حداقلی برجام را برای کشورمان تامین کنند و در ازای آن، ایران از توافق هستهای خارج نشود. هر چند کشورمان به مدت یک سال به تمام تعهدات خود در برجام پایبند ماند اما طرف اروپایی با خلق ساختارهایی مضحک و مجازی به نام «SPV» و «اینستکس»، عملا تیم آقای ظریف را بازی داد! ۳ کشور آلمان، انگلیس و فرانسه با بهکارگیری تاکتیک «خرید زمان»، از یک سو ایران را بهصورت یکجانبه وادار به پایبندی به تعهدات خود در برجام کردند و از سوی دیگر، اجزا و ارکان استراتژی «فشار حداکثری دولت ترامپ علیه ایران» را تقویت کردند. اکنون وزارت امور خارجه کشورمان مشغول بازنویسی همان بازی نادرست و خطرناکی است که از سال 94 (زمان انعقاد برجام) تاکنون در آن گرفتار است! این بار نیز «تعهد» جای «تضمین» را گرفته و حتی در صورتی که آمریکا و تروئیکای اروپا مدعی بازگشت همهجانبه و اصولی به برجام شوند، براحتی میتوانند تعهدات خود را بدون پرداخت هزینهای زیر پا بگذارند.
تفاوت و اصالت «تضمین» و «تعهد» در اینجا مشخص میشود: «تعهد» آن چیزی است که روی کاغذ میآید و «تضمین» اهرم و ابزاری است که به واسطه آن، «طرف متعهد» ناچار میشود به وظایف و تعهدات خود عمل کند.
متاسفانه «قول شفاهی جان کری» جای «تضمین کتبی آمریکا و اتحادیه اروپایی» در قبال اجرایی شدن برجام را گرفت. در نهایت، واشنگتن و تروئیکای اروپا از ظرفیت «کمیته مشترک برجام» در راستای «قانونی کردن تعهدگریزی» خود استفاده کردند. این اتفاق نه در دوران ریاستجمهوری ترامپ، بلکه در دوران ریاستجمهوری اوباما و حضور دموکراتهایی مانند جو بایدن و جان کری در کاخ سفید رخ داد! سوال اصلی از آقای ظریف این است: آیا ایشان میخواهد همان مسیر «امتحانشده» و «شکستخورده» در قبال «تعهدپذیری طرف مقابل» را دوباره طی کند؟! بهتر است ایشان یک بار برای همیشه از دیپلماتهای غربی بپرسد که چرا از «ارائه تضمین» به کشورمان گریزان هستند و پاسخ این سوال را به صورت شفاف برای افکار عمومی کشورمان و جهان بازگو کند.
تدبیر بنزینی روحانی کار بسیار غلط و پر خسارتی بود
نایبرئیسمجلس دهم و از حامیان دولت روحانی در این مجلس گفت روحانی باید به خاطر سوء مدیریت بنزینی ساقط میشد(!)
علی مطهری در گفتوگو با روزنامه خراسان و درباره سوء تدبیر بنزینی دولت روحانی گفت: دولت باید این کار را چند سال پیش انجام میداد و بعد هم حداقل یک ماه با مردم صحبت میکردند حتی خود رئیسجمهور باید درباره این موضوع حرف میزد. وقتی شما به مردم شخصیت میدهید عکسالعملها نرمتر خواهد شد. این کار انجام نشد و مردم احساس بیاحترامی کردند. حتی در دوره آقای احمدینژاد دیدید که خود او برای گران کردن بنزین چند بار با مردم حرف زد و مردم را آماده کرد، یارانه را ریخت و زیرکی به خرج داد ولی این جا بیمحابا وارد شدند و گفتند بعدها یارانه هم میدهیم که کار از کار گذشته بود. وی با بیان اینکه «کار بسیار غلطی دولت کرد و واقعا در این حد بود که حتی رئیسجمهور ساقط شود»، افزود: ایناشتباه بزرگ آثار بدی نیز داشت و حتی معتقدم ترور سردار سلیمانی بعد از این بود که آمریکا احساس کرد نظام جمهوری اسلامی پایگاه مردمی خودش را از دست داده و جرئت پیدا کرد تا چنین جنایتی را انجام دهد.
وی درباره ابراز تمایلش برای نامزدی در انتخابات آتی با وجود رد صلاحیت در انتخابات مجلس گفت: من دلیلی برای رد صلاحیت خودم نمیبینم و به نظرم در آن زمان هم شورای نگهباناشتباه کرد.
بایدن در تحریم ایران همان روش ترامپ را دنبال میکند
نشریه آمریکایی نیوزویک در گزارشی نوشت بایدن جز در لحن، تفاوتی با ترامپ ندارد و او تحریمهای ضدایرانی ترامپ را حفظ کرد و حتی نگذاشت وام 5 میلیارد دلاری صندوق بینالمللی پول به ایران پرداخت شود.
این نشریه مینویسد: سیاست خارجی بایدن بیش از آنچه تصور میکنید، به سیاست خارجی ترامپ نزدیک است. اکنون یک ماه و نیم از ریاست بایدن میگذرد. طرفداران بایدن به تغییر لحن او اشاره میکنند. در واقع دولت بایدن برخی اقدامات را برای قرار دادن آمریکا در یک چارچوب چندجانبهتر انجام داد و خیلی هم سریع این کار را کرد. بایدن به توافق آب و هوایی پاریس پیوست، مجدداً وارد شورای حقوق بشر سازمان ملل شد و از تمایل خود برای بازگشت به توافق هستهای ایران گفت. اما سیاست خارجی آمریکا در کل نسبتاً ثابت باقی مانده و بیشتر از آنچه که طرفداران وی حاضر به قبول آن هستند به ترامپ شبیه است.
درخصوص ایران در دوران کارزارهای انتخاباتی، تیم سیاست خارجی بایدن به شدت منتقد رویکرد فشار حداکثری دولت ترامپ بود و البته دلیل خوبی هم داشت. ایرانیها که همیشه در مقابل دیکتههای خارجی مقاوم بودهاند، مقاومت در مقابل فشار آمریکا با اعمال فشار بر آن از طریق افزایش روشمند فعالیتهای هستهای خود را انتخاب کردند. زمانی که ترامپ کاخ سفید را ترک میکرد، ذخایر اورانیوم غنی شده ایران دوازده برابر بیشتر از قبل از خروج آمریکا از توافق هستهای بود.
بایدن درباره برگشت به میز مذاکره با ایرانیها گفته و بارها و بارها گفته که بسیار خوشحال خواهد شد در صورت بازگشت ایران به تعهداتش ذیل برجام، به این توافق بازگردد. یک گروه حرفهای از مذاکرهکنندگان هم در حال تشکیل شدن برای کار بر روی این مسئله هستند. با این حال همان فشار حداکثری ترامپ علیه ایران که بایدن آن را نکوهش میکرد، همچنان پابرجاست. هیچ یک از تحریمهای دوره ترامپ برداشته نشده و وام پنج میلیارد دلاری که ایران از صندوق بینالمللی پول درخواست کرده همچنان به دلیل مسدود کردن این درخواست از سوی آمریکا، بدون پاسخ مانده است.